کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در برگشت به کربلا

شاعر : ناشناس     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : مثنوی    

ای یــاد روی انــور تـو الـتــیــام مـن            برخـیز و یک جواب بده بر سلام من

بیرون ز خاک تیره بیاور سرت حسین            زیرا که آمده ز سفـر خواهرت حسین


گـویـم حـدیث بـعـد وداع و غـم تو را            با اینکه دیده‌ای تو خود از روی نیزه‌ها

بعد از تو روزگـار اسـیـران سـیاه شد            آتـش بـرای طـفـل یـتـیـمـت پـنـاه شـد

از شرمِ دست من دل زنجـیر پاره شد            خون لخته بهر دختر تو گـوشواره شد

آن قاتلی که در بر ما مست کرده بود            انگـشتر عـقـیق تو بر دست کرده بود

در راه شام و کوفه چه‌ها من نـدیـده‌ام            با ضرب تـازیـانه به هر سو دویـده‌ام

بنگر به حال خـواهر زار و تکـیده‌ات            حرفی بزن به زینب قـامت خـمیده‌ات

ای تک‌سـوار بـیـشـۀ دل‌های بی‌قـرار            مرهم به زخم صورت دلخستگان گذار

با اینکه پیکرم شده زخـمی ز سلـسـله            من راضی‌م به سوزش جانـسـوز آبـله

گفتی به من زمان وداعت صبور باش            هنگام قتل و سیلی و غارت صبور باش

اما جدا ز روی تو جـانم به لب رسید            روز وصال زود گذشت و به شب رسید

دلـتـنگِ دست پـاک و نوازشگـر توأم            آخـر مـنِ بـریـده نـفـس خـواهـر تـوأم

کی دست خود برون ز دل خاک می‌کنی            اشک مرا ز گـونـۀ من پـاک می‌کـنی

آورده‌ام بـه هـمـره خـود بـاغ لالـه را            اما مـپـرس حـال سـفـیـر سه سـاله را

شـرمـنـده‌ام که دخـتـرکت جا گذاشـتیم            یاس تو را به گـوشـۀ ویـرانه کاشـتـیم

: امتیاز

زیارت قبر سیدالشهدا علیه‌السلام توسط جابربن عبدالله انصاری در اربعین

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

بر پـای گل از خار ستم، آبله پیداست            سر سلـسـله‌ای را اثر سلـسـله پیداست

از فرش الی عرشِ خدا ولوله پیداست            در وادی خـونـیـن بـلا قـافـلـه پیداست


دارنـد هـمـه از شــرر داغ چــراغـی

خـیـزیـد کز این قـافـله گیریم سراغی

این قافله رو کرده به بیت الحرم عشق            کـوبـیـده به میدان اسارت عـلـم عشق

گفته است بلی‌ها به بـلاهای غم عشق            از بـهـر طـواف حـرم محـتـرم عـشق

احـرام هـمـه جـامـۀ خـونـیـن اسـارت

کردند به خوناب جگر، غـسل زیارت

جـابـر بـه سـر تـربـت دلـدار رسـیــده            بـر یـاور بـی‌یـاور دیـن یـار، رسـیـده

گویی که بر آن کـشـته عزادار رسیده            بـا سـیـنـۀ سـوزان و دل زار رسـیـده

محرم شده و اشک‌فشان، خوانده خدا را

با خـون جـگـر شـسـتـه قبور شهدا را

آورده غـریـبـی غـم دل بهـر غـریـبی            افـتـاده حـبـیـبـی به روی قبر حـبـیـبی

بیـمـار فـراقـی شده مـهـمـان طـبـیـبی            نه تاب و توانی، نه قراری، نه شکیبی

می‌گفت: حـبیبی که غمت کرده کـبابم

من دوستم آخـر، بده ای دوست جوابم

ای نـام تـو روشنـگـر دل جان کـلامم            ای یافته سبـقـت ز سـلامـم به سـلامـم

ای دادرس و رهـبـر و مولا و امـامـم            هم عاشق و هم دوست و هم پیر غلامم

با یـاد تو در این سـفـر از شهر مدینه

تا کرب و بلا کوفـته ام بر سر و سینه

: امتیاز

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در برگشت به کربلا

شاعر : قاسم قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

قـافـله با کاروان‌سـالاری زینب رسید            خواهری با غصه و اندوه جان برلب رسید

قافله بعد از چهـل منـزل اسارت آمده            کـاروان در نـیـنـوا بهـر زیـارت آمده


کـاروانی که تـمـام راه بودش سلـسـله            جای تسکین کعب نی بود و جشن و هلهله

کاروانی که بلا پشت بلا را دیده است            داغ روی داغ در دشت بلا را دیده است

دیده است اینجا پریشان گشتن احساس را            علقـمه، دریای خـون افتادن عباس را

در همین‌جا دیده زینب آسمانی تار را            یک بدن در قتلگه با دشتی از نیزار را

یک بدن بود و هزاران زخم بود و همهمه            قـتـلگه بود و صدای نـالـه‌های فاطمه

یک بدن زخمی هزاران نیزه و شمشیر بود            پاره‌پاره پیکری پنهان به زیر تیر بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید زیرا  در منابع معتبر سنگ و چوب و ... پرتاب کردند در شهر شام نیامده است بلکه در کتب أمالی صدوق ج۳۱ ص ۱۶۶؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۳۰؛ الاحتجـاج ج ۲ ص ۱۱۴؛ مناقب الطاهرین ج۲ ص ۶۰۱؛ اللهوف ص ۱۵۳؛ مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج۲ ص ۳۷۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۱۲۷؛ جلاءالعیون ص۶۰۶؛ مقتل امام حسین ص ۲۳۹؛ نفس المهموم ص ۳۹۳؛ منتهي الآمال ص ۵۰۲؛ مقتل مقرّم ص ۳۶۱؛ مقتل جامع ج۲ ص ۱۰۶ تنها نوشته شده شهر را آذین بندی کردند و با رقص و پایکوبی به استقبال سرهای شهدا و کاروان اهل بیت علیهم السلام رفتند و با این ذهنیت که اینان خارجی هستند و بر اسلام خروج کرده‌اند پیرمردی به آنان دشنام هم داد ولیکن وقتی متوجه شد که یزید به مردم دروغ گفته و اسرا همان خواندن پیامبر هستند استغفار کرده و .... لذا بیت زیر حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

کـاروانی که تـمـام راه بودش سلـسـله           جای تسکین سنگ شامی بود و دست و هلهله

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در برگشت به کربلا

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای آرزوی خـفـته به خون ای برادرم            این قبر، قـبر توست که باشد برابرم؟

گل چیده‌ام ز اشک که ریزم به تربتت            ای خفته زیر خاک که خاک تو بر سرم


ازبس که نیزه خورده تنت پیش چشم من            آیـد هــنــوز خــون دل از دیــدۀ تــرم

هر چند در فراق، به سر بُرده‌ام، ولی            هرگز گـمـان نـبـود که طاقـت بیاورم

گل‌های باغ سـبـز تو نیـلـوفـری شدند            من هم چو غـنچـه‌های کبود تو پرپرم

ای محـرم هـمیـشۀ زینب، بدان هـنوز            از ضرب تازیـانـه کـبود است پیکـرم

درمـانـده‌ام چـگـونه بگـویم جـواب او            پُرسد اگر رباب که کو قـبر اصغـرم؟

داغ رقـیـۀ تـو مـرا پـیــر کـرده اسـت            از خواهـرت مپُرس کجا رفته دخـترم

من از مـدیـنه با تو رسـیدم به کـربـلا            بی‌تـو چـگـونه عـازم شـهـر پـیـمـبـرم

آتش گرفته است «وفائی» ازاین سخن!            وقتی رسم مـدیـنه چه گـویم به مـادرم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد! زیرا بعد از زندانی کردن اهل بیت در کوفه ابن زیاد ملعون طی نامه‌ای از یزید کسب تکلیف کرد؛ به گفته سیّدبن طاوس در اقبال الاعمال ص۵۸۹؛ حاج شيخ عبّاس قمي در منتهي الآمال ص۵۲۴؛ و محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ص۱۷۴، آیت الله شعرانی در نفس المهموم ص۳۷۵، فرهاد میرزا در قمقام ص۵۸۶ تند‌ترین پیک‌ها هم این مسير ۱۷۵ فرسخی را در حدود ۲۰ روز طی می‌کنند که رفت و برگشت آن ۴۰ روز میشود؛ مدت زمان رفتن کاروان اسرا از کوفه تا شام (۱۵۰۰ کیلومتر) هم یک ماه طول کشیده است، بنا بر نقل سید بن طاوس (اقبال الأعمال ص ۵۸۹ ) و قاضی نعمان از علمای قرن چهارم (شرح الاخبار ج۳ ص ۲۶۹ ) اهل بیت بین ۳۰ تا ۴۵ روز در شام بوده‌اند!! حداقل بیست روز هم زمان نیاز بوده است که اهل بیت از شام به کربلا برگردند!! با توجه به مطالب فوق و دلایل متعدد روایی و تاریخی دیگر که در قسمت روایات تاریخی بطور کامل به آن اشاره کرده‌ایم علمایی همچون سید بن طاووس در اقبال الأعمال ص۵۸۹، علاّمه‌مجلسی در بحارالأنوار ج ۱۰۱ ص۳۳۴ و جلاءالعیون ص۶۱۹، محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ( ۱۸۱)، حاج شیخ عبّاس قمی در منتهی الآمال ص۵۲۵، علاّمه محمّد تقی شوشتری در قاموس الرجال ج۷ ص۲۱۱، عادل العلوی در عبقات الأنوار ص۴۴، آیت الله شعرانی در ترجمۀ نفس المهموم ص۳۷۵، محمّد تقی سپهر در ناسخ التّواریخ ج۶ ص ۱۰۱، محمّد خراسانی در منتخب التواریخ ص۳۱۸، عبد الرزاق موسوی مقرّم در مقتل الحسین ص۳۶۰، علاّمه شهید مطهّری در حماسه حسینی ج۳ ص۳۰، فرهاد میرزا در قمقام ص ۵۸۶، دکتر محمّد ابراهیم آیتی در بررسی تاریخ عاشورا ص۱۴۸، میرزاحسین یزدی در مهیج الأحزان ص ۷۵۳، سردرودی در تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۲۶ تصریح کرده‌اند به هیچ وجه امکان بازگشت اهل بیت در ۲۰ صفر سال ۶۱ هجری وجود نداشته بلکه احتمالا در اربعین سال بعد به کربلا آمده‌اند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چل روز در فراق، به سر بُرده‌ام، ولی           هرگز گـمـان نـبـود که طاقـت بیاورم

حماسۀ پیاده روی اربعین سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

جابر! این خاکی که عطرش، از تو زائر ساخته            آسمان‌ها را در این ایوان، مجاور ساخته

از قدم‌هایت بپرس: این راه پایانش کجاست؟            کاین‌چنین از عالم و آدم، مسافر ساخته


نه فقط قـلب تو، قلب عـالمی را سوخته            نه فقط از من که از هر سنگ، شاعر ساخته

خاک راهش مُحییَ الاموات، عطرش زندگی            از قلوب مرده هم این خاک، عابر ساخته

آن که می‌خوانی برایش: «یا حبیبی یا حسین«            هر نگاهش، یک حبیب‌ابن‌مظاهر ساخته

هرکسی، هرجا، دم از آزادگی زد، خویش را            با امام عصر عـاشورا، معاصر ساخته

کارش از اول همین بود، آن مسیحایی که از            فُطرس پر سوخته، مرغ مهاجـر ساخته

کاش می‌دید، آن که رگ‌های گلویش را برید            خون جوشانش، چه دل‌ها را که طاهر ساخته

آه! دیـدن‌ها چه کـرده با دل زینب؟ اگر            این شـنیدن‌ها، تو را آشفته‌خاطر ساخته

: امتیاز

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( اربعین حسینی )

شاعر : فاطمه سالاروند نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

شـنـیده بود شـهـادت طـنین گـامت را            چه خـوب داد خـدا پـاسـخ سلامت را

پرنده‌ها پر خود را به خونت آغـشتند            که هر کجا برسانـند عـطـر نـامت را


چه سربلند و صبور آمد از سفر خواهر            کـه تـا ادامـه دهـد راه نـاتــمـامـت را

صدای خون تو را منتشر کند در خاک            به آب‌های جـهـان بـسـپـرد پـیامت را

کجاست آن که به گریه مدام می‌خواند            کـبـوتـران هـراسان تـشـنـه‌کـامت را؟

کجاست؟ کاش بیاید به زودی آن موعود            بگـیرد ای گـل صد پـاره انتـقـامت را

: امتیاز

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( اربعین حسینی )

شاعر : جعفر عباسی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

کشیدی بر سر و رویم خودت دست عنایت را            کشاندی سمت خود، دادی به من پای لیاقت را

به پا می‌خیزم و پا در رکاب جاده می‌آیم            به پای عشق خواهم رفت راه بی‌نهایت را


هوای روزگار من سیاه از دود غفلت‌هاست            شلوغی‌های شهر از من گرفته کنج خلوت را

زمین گم می‌شود در ازدحام گام‌های شوق            کم آورده‌ست جاده این همه شوق زیارت را

نشاندی پرچـم هـیهات را بر قـلهٔ عـالـم            به پای سر، سراسر فتح کردی قاف عزت را

مرام ساقی تو رودها را تـشنهٔ حق کرد            که از آن روز می‌جویند دریای حقیقت را

جهان خود را رها کرده؛ به راهت اقتدا کرده            ببین لبیک‌های فرد فرد این جماعت را
امام صبح پیروزی به ما سر می‌زند روزی            به پایان می‌رساند اربعین‌ها عصر غیبت را

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در برگشت به کربلا

شاعر : غلامرضا شکوهی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

چنان به چلّه نشستیم سوگ صحرا را            که جز به گـریـه نـدیـدنـد دیـدۀ مـا را

دویـد در رگ خـواب نـگـاه مـا انـدوه            که مثل روز نخـفـتـیم طولِ شب‌ها را


تو ای نشسته کنارِ بلـورِ کـوثـر عشق            بـبـین به دیـدۀ ما مـوج اشک دریـا را

بیا برای خـدا لحـظـه‌ای ز جا برخـیز            نگـاه کـن عـطـش اشک آل طـاهـا را

تو را در آینه تصویر درد پنهان نیست            چگـونـه از تو بـپـوشـیـم داغ پیدا را؟

عبور کرده به هر روز در مسیر سفر            دلِ شـکـسـتـۀ مـا وسـعـت دریــغـا را

گذشت بی‌تو به ما لحظه‌های تلخ امروز            بـبـیـن قــضـاوت آئـیــنـه‌دار فــردا را

به پای عشق سپردیم دل به دشت اگر            شـدیـم آیــنــه، آئـیـن حـق تــعـالـی را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! زیرا بعد از زندانی کردن اهل بیت در کوفه ابن زیاد ملعون طی نامه‌ای از یزید کسب تکلیف کرد؛ به گفته سیّدبن طاوس در اقبال الاعمال ص۵۸۹؛ حاج شيخ عبّاس قمي در منتهي الآمال ص۵۲۴؛ و محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ص۱۷۴، آیت الله شعرانی در نفس المهموم ص۳۷۵، فرهاد میرزا در قمقام ص۵۸۶ تند‌ترین پیک‌ها هم این مسير ۱۷۵ فرسخی را در حدود ۲۰ روز طی می‌کنند که رفت و برگشت آن ۴۰ روز میشود؛ مدت زمان رفتن کاروان اسرا از کوفه تا شام (۱۵۰۰ کیلومتر) هم یک ماه طول کشیده است، بنا بر نقل سید بن طاوس (اقبال الأعمال ص ۵۸۹ ) و قاضی نعمان از علمای قرن چهارم (شرح الاخبار ج۳ ص ۲۶۹ ) اهل بیت بین ۳۰ تا ۴۵ روز در شام بوده‌اند!! حداقل بیست روز هم زمان نیاز بوده است که اهل بیت از شام به کربلا برگردند!! با توجه به مطالب فوق و دلایل متعدد روایی و تاریخی دیگر که در قسمت روایات تاریخی بطور کامل به آن اشاره کرده‌ایم علمایی همچون سید بن طاووس در اقبال الأعمال ص۵۸۹، علاّمه‌مجلسی در بحارالأنوار ج ۱۰۱ ص۳۳۴ و جلاءالعیون ص۶۱۹، محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ( ۱۸۱)، حاج شیخ عبّاس قمی در منتهی الآمال ص۵۲۵، علاّمه محمّد تقی شوشتری در قاموس الرجال ج۷ ص۲۱۱، عادل العلوی در عبقات الأنوار ص۴۴، آیت الله شعرانی در ترجمۀ نفس المهموم ص۳۷۵، محمّد تقی سپهر در ناسخ التّواریخ ج۶ ص ۱۰۱، محمّد خراسانی در منتخب التواریخ ص۳۱۸، عبد الرزاق موسوی مقرّم در مقتل الحسین ص۳۶۰، علاّمه شهید مطهّری در حماسه حسینی ج۳ ص۳۰، فرهاد میرزا در قمقام ص ۵۸۶، دکتر محمّد ابراهیم آیتی در بررسی تاریخ عاشورا ص۱۴۸، میرزاحسین یزدی در مهیج الأحزان ص ۷۵۳، سردرودی در تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۲۶ تصریح کرده‌اند به هیچ وجه امکان بازگشت اهل بیت در ۲۰ صفر سال ۶۱ هجری وجود نداشته بلکه احتمالا در اربعین سال بعد به کربلا آمده‌اند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

عبور کرده چهـل روز در مسیر سفر            دلِ شـکـسـتـۀ مـا وسـعـت دریــغـا را

حماسۀ پیاده روی اربعین سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : فائزه زرافشان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فع لن فاعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

بادها هم پیاده آمده‌اند که ببوسند خاک پایت را           آسمان هدیه می‌دهد به زمین، عطر آن پرچم رهایت را

موج لبّیک می‌رسد از دور، فوج پروانه‌های حضرت نور           عاشقان تو خوب می‌شنوند آیۀ روشن صدایت را


و خدا اینچنین مقدر کرد، که پس از آن همه غریبی و درد           پر و بال فرشته فرش کند دور تا دور سرسرایت را

اربعین، اربعین دلم تنگ است، آه پای رسیدنم لنگ است           همه تن حسرت است آن چشمی که ندیده‌ست کربلایت را

آسمان هم پیاده راهی اوست، مرز مهران، کجاست خانۀ دوست؟           تا که یک گوشه بر زمین بنهم بارِ این بغض بی‌نهایت را

: امتیاز

حماسۀ پیاده روی اربعین سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : اسماعیل شبرنگ نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

پایـان عشق بـسته به آغـاز کربلاست            بی‌سر شدن به عشق خدا راز کربلاست

راهی که تا به عرش خدا می‌برد مرا            قـطعاً مـسـیـر جـادۀ پـرواز کربلاست


مائیم و شوق مرقـد شش‌گـوشه حسین            فـاز دل شـکـسـتـۀ ما فـاز کـربـلاست

شش گوشه؛ تل زینـبیه؛ صحن علـقمه            تصویـری از مثلث اعجـاز کربلاست

با یک نظـر به چـهـرۀ زوّار اربـعـین            این دل اسیر سوزِ غـمِ سازِ کربلاست

هرکس که جزء لشکر سقای عشق شد            تحت لـوای فـاطـمـه سرباز کربلاست

این زائری که آمده از مصرع الحسین            خدمـتگـزار شاه سـرافـراز کربلاست

ما را دوباره همنفـس عطر سیب کرد            مهمان لطف حضرت شیب الخضیب کرد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در اربعین حسینی

شاعر : ابراهیم زمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع لن قالب شعر : مربع ترکیب

پائیـز بودن، بـرگ‌های زرد می‌خواهد            باران سرودن اشک‌های سرد می‌خواهد
از درد گفتن سینه‌ای پُر درد می‌خواهد            از زینبِ کـبری نوشتن مـرد می‌خواهد


زینب فقط درد و فقط رنج و فقط غم نیست
بانویِ ما بانویِ اشک و آه و ماتم نیست

از جنسِ ایثار و شَرَف، مهدِ شجاعت بود            دریایِ صبر و استقامت، کوهِ غیرت بود
با دست‌هایِ بسته هم در اوجِ قدرت بود            خطبه به خطبه پند و اندرز و نصیحت بود

تاریخ را سرشار از شورِ شهامت کرد
با خطبه‌هایش زینبِ
کبری قـیامت کرد

گفتند این زن کیست؟ حیدروار می‌ماند            در خطبه‌خوانی چون علی قهّار می‌ماند
وقتی غضب دارد قـسـیم الـنّار می‌ماند            مــانــنـد تــیـغِ حــیـدرِ کـرّار مـی‌مـانـد

گفتند این زن نیست؛ قرآنِ کریم است او
ناموسِ «بسم الله رحمنِ الرّحیم» است او

پایان کارش نیست؛ اینجا تازه آغاز است            از مرگ باکی نیست وقتی بالِ پرواز است
یک شیر در زنجیر هم باشد سرافراز است            پروندۀ کرب وبلا امروز اگر باز است

از علم و آگاهی و بیداریِ زینب‌هاست
اسـلام
مـدیـونِ فـداکـاریِ زیـنب‌هـاست

زینب قـرارش رفت امّا باورش هرگز            دار و ندارش رفت امّا معجرش هرگز
یعنی نخواهد رفت معجر از سرش هرگز            آری برادر رفت امّا خـواهـرش هرگز

ساکت نخواهد ماند و غیرت یاد خواهد داد
کاخِ ستم را خطبه‌اش بر باد خواهد داد

حـالا به گـردِ شـمـعِ او پـروانـه می‌آیند            پـروانـه‌هـا دارنـد مـظـلـومـانـه می‌آیـند
کوچِ پـرسـتـوهاست سمتِ خانه می‌آیند            با گوهـری جا مانده در ویـرانه می‌آیند

از شــام دارد واژه واژه نــور مـی‌آیــد
زنـگِ صـدایِ کـاروان از دور می‌آیـد

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در برگشت به کربلا

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

با قـد خـم آمدم اما سـرافـرازم حـسـیـن            نیستم پیـغـمبر اما پُر ز اعجـازم حسین

کوفه و شامـات را با آه ویـران کرده‌ام            دختر خیبرشکن هستم پُر از رازم حسین


از سر نیزه حواست بود بر من تا به شام            بر تو و بر غیرت‌اللهیت مینازم حسین

ای نــــوای نـــاتـــمـــام آیـــۀ آزادگــی            باقی آن آیـه‌ها را نغـمـه‌پـردازم حـسین

پیکر تو رنگ خون و پیکر من هم کبود            تو شهید مکتب و من نیز جانبازم حسین

تیغ بر من فرصت ابـراز احـساسم نداد            لیک جان بر جای این احساس می‌بازم حسین

تا به راهت سر نبازم، ای امیر لشگرم            در مسیر سرخ عاشورات سربازم حسین

چون توان بی‌تو بودن را ندارم، روح من            در غمت می‌سوزم و با داغ می‌سازم حسین

کاش بودی تا ببـیـنی تا خـراب‌آباد شام            دخترت را من سپر، او بود همرازم حسین

کاش بودی تا برای حـفظ جان کودکان            رو به زجر و اخنس و خولی نیندازم حسین

سر، نگین، خاتم ز دشمن پس گرفتم خوب من            کاش بر زخم تنت قدری بپردازم حسین

: امتیاز

حماسۀ پیاده روی اربعین سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مسمط

فـرش سـیـاه جـاده نـقـش ردِّ پا داشت            آئیـنۀ روحی ترک‌خـورده جلا داشت
این خاک، خاک پاک، عطری آشنا داشت            انـگـار بـوی تـربت مُـهـر مرا داشت


راه نـجـف تـا کــربـلا آغــاز مـی‌شـد            بـال کـبـوتـرهـا یـکـایـک بـاز می‌شد
چـشـمان دنیا محـو این پـرواز می‌شد           
این کوچ یک مقصد به نام: کربلا داشت

این عشق، مجنون را به لیلا می‌رساند            شاه و گـدا را پـای سـفـره می‌نـشـانـد
آهـن‌دلـی را تا حـریـمـش می‌کـشـانـد           
انگار که شش‌گوشه‌اش آهنرُبا داشت

موکب به موکب نالۀ جانکاه خوب است            با سینه زن‌هایش شَوی همراه ،خوب است
آن‌قَدر طعم روضه، بین راه، خوب است            زائر همیشه قَـدر آهی، اشـتهـا داشت

مـا آیـه‌هـای روشـن فـتـح الـمـبـیــنـیم            فـرزنـد خــاکـی امـیـر الـمـؤمـنـیـنـیـم
مـا سـیـنـه‌زن‌هـای یـل اُمُّ الـبــنـیـنـیـم           
آن کوه که هر صخره را بر سجده وا داشت

اینجا کـسی جـز اشـک دارایی ندارد            نـام و نـشـان‌هـا نـیـز کـارایـی نـدارد
در عـشـق‌بـازی مُـدَّعـی جـایی ندارد           
در راه می‌مانَد، کسی که ادعا داشت

شب‌گریه‌ها بغض‌گلو را حفظ می‌کرد            با یـار حال گـفـتگـو را حـفظ می‌کرد
این آبـلـه‌هـا آبـرو را حـفـظ مـی‌کـرد           
هر سربلندی در کف پا، زخم‌ها داشت

این‌ روزهـا از درد مـی‌بـارم دوبـاره            از هجـر تو گـریـه شده کـارم دوباره
قـصد
گـریـز روضه را دارم دوبـاره            می‌گویم از ذبحی که خیلی ماجرا داشت

با قامتی خم خـانمی از حال می‌رفت            تا سمت جسمی درهم و پامال می‌رفت
آ
ن روضه‌خوانی که تهِ گودال می‌رفت            روی سر خود چادر خیر النسا داشت

اهل قُـریٰ بال و پرش را جمع کردند            با چه مشقَّـت پیکرش را جمع کردند
انگشت بی انگـشترش را جمع کردند           
شکر خدا که روسـتاشان بوریا داشت

: امتیاز

مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( جامانده های از اربعین حسینی )

شاعر : علیرضا وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : مربع ترکیب

عــاشـق اما گـنـاه کـارم مـن            دل نـدارم، خـدا که دارم مـن
هـمـه رفـتـنـد بـی‌قـرارم مـن            بـه زیــارت امــیــدوارم مـن


رحـمـت الله واسـعـه نـظـری
کـربـلا لازمـم تـو
بـا خـبری

چشمِ دل خون و چشم سر هم تر            حـالـم از این نـمی‌شود بـد تر
گریه‌دار است حسرت نوکـر            )تـا تــوانـی دلی بـدسـت
آور

دل شکـسـتـن هـنر نمی‌باشد)
قـسـمتم یک سـفـر نمی‌باشد؟

قـوم و خویش جناب سـلـمانم            عــاشــقـی از بــلاد ایــرانــم
دست و پا بوس و عبد سلطانم            دوســتـت دارم و نــمـی‌دانــم

تو که از حال و روزم آگاهی
خاطـرم را چقـدر
می‌خواهی

مـنِ بـیـچـاره بــیـنـوا مـانـدم            همه بـسـتـند بـار و جـا ماندم
از
هـمه دوسـتـان جـدا مـاندم            باز از فـیـض کـربـلا مـانـدم

الـتـمـاس دعــا خــدا حــافــظ
زائـر کــربــلا خــدا
حــافــظ

سخت درگیر و سخت دربه درم            آب شد از خـجـالـتـم جـگـرم
قول دادم به مـادرم که حـرم            حـتـماً امسال اربـعـیـن بـبرم

دسـت نـگـذار بـر دلِ خـونـم
آبرویم که ریخت… ممـنونم

مـاه از بین آسـمـان هم رفت            شمر و خولی و... ساربان هم رفت
همه رفتند، کاروان هم رفت            از تن یک سه ساله جان هم رفت

اولـین زائـری که جـا مـانـده
او رقیه است، مثل ما؛ مانده

: امتیاز

مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( جامانده های از اربعین حسینی )

شاعر : علی علی بیگی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

سرد و ابری، هوای جا مانده            سـوز دارد صـدای جا مـانده

دل‌شکسته، به گریه می‌گُذَرَد            تک تکِ لحظه‌های جا مانده


شـوقِ دائـم نـصـیب زائـرها            بغض و حسرت برای جا مانده

ربّـنـا! روزی‌ام زیـارت کـن            خـواهــشِ ربـنـای جا مـانـده

شهرِ خلوت، سکوت و تنهایی            این شده مـاجـرای جا مـانـده

می‌کِشد آه و سینه‌اش تنگ است            نـوکـرِ بـی‌نــوای جـا مـانـده

چـاره‌ای نیست می‌شود حالا            روضه‌هـا کـربلای جا مانده

ای رفیقان به مِهـر بردارید!            یک قدم هم به جای جا مانده

: امتیاز

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( اربعین حسینی )

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هر نفس هر دم برایت سینه خواهم زد حسین            در نشاط و غم برایت سینه خواهم زد حسین

از منِ عاشق اگر باشد، به رسم نوکری            روز محشر هم برایت سینه خواهم زد حسین


سال‌ها دست مرا محکم گرفتی دستِ‌کم            سال‌ها محکم برایت سینه خواهم زد حسین

اربـعـیـن پـای پـیـاده‌ از نجـف تا کربلا            پای هر پرچم برایت سینه خواهم زد حسین

از تصور کردنش هم سخت می‌ترسم؛ مگو            روزگاری کم برایت سینه خواهم زد حسین

در نجف در کربلا در کاظمین و سامرا            در همه عالم برایت سینه خواهم زد حسین

: امتیاز

حماسۀ پیاده روی اربعین سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : سعید نسیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

مُـحـرم شـدم اى یـار به احـرام قـدم‌ها            مست است سـراپاى من از جام قدم‌‌ها
با «یاعلى» این سِیرِ منٓ إلحٓقِّ الى الحٓق            آغـاز شد و عـرش، سـرانـجـام قـدم‌ها


جارى ست فرات از دو لب زمزم چشمم            در زمـزمـۀ خـش خـش آرام قــدم‌هــا
جـبـریل پَـر آورده و میکـال هم اسفند
            گـشـتـنـد مـلائـک هـمـه خُـدّام قـدم‌هـا
از ارمنى و شیعه و سنى همه جمعـند
            وحـدت شـده گــلـواژۀ احـکـام قـدم‌هـا
بوسـیـده کـرم دست کـریـمـان عراقى
            در کــنـگـرۀ عــرشـى إکــرام قــدم‌هـا
یـاد آور فـتـح و ظفـر زینب کـبراست
            ایـن پـرچــم
افـراشـتـه بـر بـام قـدم‌هـا
خورشیدِ هدایت شود و چشمۀ نور است            خـاکى که بـلـند است ز هر گـام قدم‌ها
بر خـاک نـشـانَـد هـمه حُـکـام ستم را
            ایـن خـیــزش بـیـدارى
اســلام قـدم‌هـا
«جاى من اگر شد به نیابت قدمى زن»            شد خـواهـش جـامـانـدۀ نـاکـام قـدم‌هـا

: امتیاز

ذکر مصائب اربعین سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : نغمه مستشار نظامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : غزل

با زیارت زیر و رو کردی دل اندوهگین را            خود شفاعت می‌کنی دلدادگان را، زائرین را

مشت خاکی از مزارت می‌کشد بر چشم جابر            تا ببـیند رازهای عـالم عـین الیـقـین را


می‌رود از هوش گویا ظهر عاشوراست آنجا            دیده شاید حال و روز خیمه‌های آتشین را

در هیاهوی سُم اسبان و تن‌ها زخم خورده            در عزایت دیده اشک حضرت روح‌الامین را

دیده سر را در میان دست‌های شمر ملعون            دست بی‌انگشت را، انگشتران بی‌نگین را

از فرات و بی‌وفایی‌ها شکایت کرده بی‌شک            دیده در میـدان چهار آئـیـنۀ اُم‌ُّالبنـین را

دیده شاید خطبه‌خوانِ هفت‌خوانِ کربلا را            دیده شاید در میان کوفه زین‌العابدین را

دیده شاید؛ می‌گشاید چشم‌هایش را صحابی            بر لـبش آورد نام سیـد و سالار دین را

پاسخ جـابر چرا از جانب مـولا نیـامد؟            آن‌طرف‌تر از تنت دید آن سر بالانشین را

با زیارت‌نامه‌ای راز دلش را گفت جابر            با غمت آمیخت ذکر زائران اربعین را

: امتیاز

ذکر مصائب اربعین سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : هادی خورشاهیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

ملائک گریه می‌کردند با ما اربعینش را            خدا شش‌گوشه کرد از روز عاشورا زمینش را
رسیده جبرئیل از آسمان در بعثت حضرت            تسلّی می‌دهد تا روز عاشورا اَمینش را


قسم داده به عاشورا خدا در شطّی از آیات            قسم خورده اگر در سوره‌ها زیتون و تینش را
شهادت بود سهم حضرت ارباب و یارانش            زمین هم می‌کشید اطراف او دیوار چینش را
نوشته روی دجله با خطوط موج، ثارالله             و می‌ساید فرات از شرم بر خاکش جبینش را
چه توفانی است، ابری با صدای رعد می‌گرید            کشیده روی صورت نازکای آستینش را
فرستاده خدا از آسمان توفان نوحش را            فرستاده خـدا از آسمان حبل‌المتینش را
فرستاده خدا ارباب و وحی نهی از منکر            نگهدارد برای عالمی، ارباب، دینش را
چه قوم نازنینی می‌روند از کربلا تا عرش            فرستاده خـدا این بندگان دست‌چینش را
نه تنها عاشقان حضرتش، حتّی خدا امروز            فرستاده‌ست تا کرب‌و‌بلا روح الامینش را

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در برگشت به کربلا

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

تا سـایـۀ سـرت بـه سـر مـحـمـلم فـتاد            برخـاست آتش غـم و بر حـاصـلم فتاد
از داغ
دوری‌ات دل ما پُر شراره بود            این است شعله‌ای که بر آب و گلم فتاد


ای کـشـتی نجـات ز طوفان دوری‌ات            مـوج بـلا و حـادثـه بـر سـاحـلـم فـتـاد
بودم هزار
مشکل و از رنج هر اسیر            یک مشکل دگر بـه روی مشکـلم فتاد
برخاست آتش از دل و اشکم به رُخ دوید            دل هـر زمـان بـه یاد ابـوفـاضـلم فتاد
دارم من از خرابه بسی خاطرات تلخ
            مُـردم همین که بار در آن منـزلم فتاد
شـد گـریـه رقـیـه سـبـب تا بـبـیـنـمـت
            هر چـنـد بـاز داغ دگـر بـر دلـم فـتـاد
شد بـاز بـنـد دست من و
باز کی شود            بـنـد مـصیـبـتـی کـه بـه پـای دلـم فتاد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! زیرا بعد از زندانی کردن اهل بیت در کوفه ابن زیاد ملعون طی نامه‌ای از یزید کسب تکلیف کرد؛ به گفته سیّدبن طاوس در اقبال الاعمال ص۵۸۹؛ حاج شيخ عبّاس قمي در منتهي الآمال ص۵۲۴؛ و محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ص۱۷۴، آیت الله شعرانی در نفس المهموم ص۳۷۵، فرهاد میرزا در قمقام ص۵۸۶ تند‌ترین پیک‌ها هم این مسير ۱۷۵ فرسخی را در حدود ۲۰ روز طی می‌کنند که رفت و برگشت آن ۴۰ روز میشود؛ مدت زمان رفتن کاروان اسرا از کوفه تا شام (۱۵۰۰ کیلومتر) هم یک ماه طول کشیده است، بنا بر نقل سید بن طاوس (اقبال الأعمال ص ۵۸۹ ) و قاضی نعمان از علمای قرن چهارم (شرح الاخبار ج۳ ص ۲۶۹ ) اهل بیت بین ۳۰ تا ۴۵ روز در شام بوده‌اند!! حداقل بیست روز هم زمان نیاز بوده است که اهل بیت از شام به کربلا برگردند!! با توجه به مطالب فوق و دلایل متعدد روایی و تاریخی دیگر که در قسمت روایات تاریخی بطور کامل به آن اشاره کرده‌ایم علمایی همچون سید بن طاووس در اقبال الأعمال ص۵۸۹، علاّمه‌مجلسی در بحارالأنوار ج ۱۰۱ ص۳۳۴ و جلاءالعیون ص۶۱۹، محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ( ۱۸۱)، حاج شیخ عبّاس قمی در منتهی الآمال ص۵۲۵، علاّمه محمّد تقی شوشتری در قاموس الرجال ج۷ ص۲۱۱، عادل العلوی در عبقات الأنوار ص۴۴، آیت الله شعرانی در ترجمۀ نفس المهموم ص۳۷۵، محمّد تقی سپهر در ناسخ التّواریخ ج۶ ص ۱۰۱، محمّد خراسانی در منتخب التواریخ ص۳۱۸، عبد الرزاق موسوی مقرّم در مقتل الحسین ص۳۶۰، علاّمه شهید مطهّری در حماسه حسینی ج۳ ص۳۰، فرهاد میرزا در قمقام ص ۵۸۶، دکتر محمّد ابراهیم آیتی در بررسی تاریخ عاشورا ص۱۴۸، میرزاحسین یزدی در مهیج الأحزان ص ۷۵۳، سردرودی در تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۲۶ تصریح کرده‌اند به هیچ وجه امکان بازگشت اهل بیت در ۲۰ صفر سال ۶۱ هجری وجود نداشته بلکه احتمالا در اربعین سال بعد به کربلا آمده‌اند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

یک اربـعـین بُـوَد که نـدیـدم جمال تو            این است شعله‌ای که بر آب و گلم فتاد

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در برگشت به کربلا

شاعر : محمد بختیاری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

کاروان داشت می‌رسید از راه دل زینب در التهاب افتاد           تا که چشمِ ستاره‌های‌ کبود به سرِ قبرِ آفتاب افتاد

کاروانی که از هزاران دشت از سرِ شوق با سر آمده بود           به مرورِ غمِ خودش که رسید کم کم از مرکبِ شتاب افتاد


دختری سمت علقمه می‌رفت مادری سمت قبرِ کوچکِ خود           خواهری بر سرِ مزارِ خودش دل به دریا زد و به آب افتاد

گفت: اگرچه که بی‌پر آمده است بی‌پر و بی‌برادر آمده است           چشم واکن که خواهر آمده است که پس از تو در اضطراب افتاد

زینبی که اسیرِ مویت بود بینِ خون، گرمِ جستجویت بود           دربه در شد؛ درست وقتی‌که به مویِ تو پیچ و تاب افتاد

بعدِ تو خیمه در حصار آمد از زمین و زمان سوار آمد           به حرم امرِ بر فرار آمد همۀ خیمه در عذاب افتاد

پای تاراج به خیمه‌ها وا شد دست‌هایی پلید پیدا شد           سرِ یک گوشواره دعوا شد سنگ بر شیشۀ گلاب افتاد

تشنگی‌های‌ تو کویرم کرد غمِ دوریِ تو اسیرم کرد           ماجراهای شام پیرم کرد راه در مجلسِ شراب افتاد

خیزران را که غرق خون دیدم از غرورِ رقیه ترسیدم           لرزه بر جانِ بچه‌های‌ تو و بر لبت بوسه بی‌حساب افتاد

در اسیری امیر بودن را از نگاه تو خوانده‌ام یعنی           می‌شود با همین نگاه از عرش مثل یک سجده مستجاب افتاد

: امتیاز